پرهامپرهام، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

نی نی کوچولوی ما

چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی

خود خودت ...

باورم نمیشه که اینقدر زود اومدی. بله دوستان، بالاخره دوران بسیار زیبای بارداری تموم شد و به مرحله زیباتر بچه داری رسیدم ، هنوز تو شُکم یعنی من مامان شدم واقعا..... پرنس دست و پا کوچولوی من زودتر از موعدش در هفته 38 روز پنج شنبه ساعت 4:35دقیقه صبح اومد تو آغوش منتظر من و بابایی و اسمشم شد پرهام؛ پرهام به معنی برهان قاطع و معرب اسم ابراهیم (قبل از اینکه حضرت ابراهیم به وسیله قرآن به ایرانیان معرفی شود  به اسم پرهام معرفی شده بوده) و به معنی فرشته خوبی و نام ثروتمندترین شخص در زمان خسرو پرویز. پرهام کوچولو فقط 2کیلو 700 گرم وزن داشت با قد 48 سانت و دور سر 39 سانت     به زودی عکسای واقعی این فرشته زیبامو میزارم ...
31 شهريور 1392

و بالاخره تو....

تو آمدی و به یمن آمدنت مادر نامیده شدم،برای تو می نویسم ،مادرانه می نویسم که بدانی چگونه می پرستمت و چگونه دوستت دارم.                               برایت آرزو دارم که نور نازک قلبت به تاریکی نیامیزد.                                که چشمانت به زیبایی ببیند زندگی ها را             ...
24 شهريور 1392

از تو....

وروجک متین خودم سلام... شما امروز 36 هفته و 1 روزه شدی،  بهت میگم متین چون واقعا هستی ،آخه اینقدر شلوغ بازی هات نسبت به هفته های قبل کم شده که نگرانم می کنی بعضی موقع ها، ولی از دیروز دیگه خیالم راحت شد چون رفتم دکتر صدای اون قلب پاکت و شنیدم و دکتر گفتش نگران نباشم به خاطر اینکه جات کم شده کمتر تکون میخوری،اگه بیایی مامانی و ببینی تعجب می کنی که من چه طوری تو دل مامانیم جا شدم از بس که شکمم کوچوله، با وجود اینکه من هفته های آخرم ولی هر که منو میبینه میگه تو تازه 4 ماهه بارداری ،ولی مهم نیست اینکه تو خوبی منم خوبم...، هفته آینده دیگه تو کامل کامل میشی و من بیشتر منتظر اومدنت به این جمع دو نفره(من و بابایی) هستم ،چون نمیدونمم که درد او...
7 شهريور 1392

برای تو

من هر روز  با شعرهایم که تمام احساس من است نوازشت می کنم لمست می کنم می بوسمت موهای نرمت را شانه می کنم صورتت را می شویم و به تو شعر می دهم تا گرسنه احساس نباشی تا روزی که به دنیا میایی احساست دم دستت باشد قایمش نکنی عزیزک من!! و ما هر روز عاشق تر از روز قبل می شویم به همین راحتی تو وادارم می کنی تا شعرهایم را برایت  شبها قصه بگویم تا بخوابی تو وادارم می کنی تا دوباره به لهجه کودکی هایم با تو صحبت کنم و روی حیاطی که هنوز کف آن خاکی است و آب پاشی شده با تو پا برهنه بدوم تا کف پاهایم گلی شود تو وادارم می کنی با خودم شرط ببندم تمام کوچه های بن بست دنیا را نادیده بگی...
7 شهريور 1392

کفش خوشمل پسملی

                                                  این کفشو زن دایی ندا به شاهزاده ام هدیه داده                               این دمپایی هم دایی محمد طاهر گل برات گرفته              &n...
1 شهريور 1392

پنج هفته دیگه

سلام پرنس من ، زیبای من،چشم قشنگ من ،بزرگ مرد کوچک آینده من ،دست کوچولوی من ، وروجک من ، شیطونک خود خودم، هستی من ، پسرک من میدونی که از با هم با بودنمون فقط 5 هفته دیگه مونده ، دیگه از وجود مامان میای بیرون ، باید به مامان قول بدی که فقط وجودمان از هم جدا بشه قلبمون یکی بمونه، من قربون قلب کوچیکت برم عزیزم!!!! آرزوهای بزرگی برات دارم مخملی خودم دوست دارم با کمک خودت به تک تکشون برسم ...
1 شهريور 1392

خدایا ممنون

عاقبت در یک شب از شبهای دور کودک من پا به دنیا می نهد آن زمان بر من خدای مهربان نام شورانگیز مادر می نهد بینمش روزی که طفلم همچو گل در میان بسترش خوابیده است بوی او چون عطر پیک یاس ها در مشام جان من پیچیده است پیکرش را می فشارم در برم گویمش چشمان خود را باز کن همچو عشق پاک من جاوید باش در کنارم زندگی آغاز کن ....                                            ...
1 شهريور 1392
1